زهرا جمعهپور| «اگر طراح فرش، طرح و نقشه زیبایی نکشد، بافنده حس و حال خوبی پیدا نمیکند و قالی آنطورکه باید، نمیشود. اما اگر نقشه زیبا باشد، بافنده هر گرهی که میزند و هر گُلی را که کامل میکند، کِیف میکند و خستگیاش بیرون میرود و همین حس و حال به شما هم که آن فرش را میبینید، منتقل میشود.»
اینها را امیر احمدی به ما میگوید، طراح فرش محله رضاشهر که سابقه دهساله در این هنر دارد. او درکنار روحیه حساس و لطیف که نیازمند کار هنری است، توانسته انسان سرسخت و با پشتکاری هم باشد.
امیر سال۹۳ مجموعهای هنری را در محله میثاق قاسمآباد راهاندازی و اقدام به جذب نیروهای مستعدی کرد که پیشزمینه لازم هنری را داشتند؛ بیشتر هم بانوان همان محله میثاق بودند که نیاز به یک شغل خانگی داشتند. آنها با هم قرار گذاشتند که اول از کار لذت ببرند و دوم از این هنر درآمد کسب کنند.
خدا را شکر میکند که در شانزدهسالگی بدون هیچ پیشزمینهای و بهطور اتفاقی به هنرستان کوشش در بولوار خاقانی رفت. آنجا بود که ناگهان هل داده شد به سمت دنیایی که پر بود از طرح و نقش، گل و بوته و عشق و رنگ؛ همانجا در هنرستان دریافت که راهش را درست آمده است. علاقهای را که پیدا کرده بود دستکم نگرفت و ثابتقدم ماند.
امیر احمدی میگوید: در کلاسمان ۲۴نفر بودیم. از بقیه همکلاسیهایم خبر دارم و میدانم جز من هیچکدام این راه را ادامه ندادند؛ چون محیط کاری محدودی در مشهد داریم و این هنر در بعضی شهرها مثل کاشان و اصفهان بیشتر رونق دارد.
سال۸۴ هنرستان کوشش تنها هنرستان پسرانهای بود که رشته طراحی فرش داشت، اما حالا آن هم تعطیل شده است و درحال حاضر تنها چند هنرستان دخترانه در مشهد این رشته تحصیلی را آموزش میدهند، این درحالی است که به نظر من عاقلانهترین و مؤثرترین کار برای واردشدن به این رشته از طریق هنرستان است.
بعداز هنرستان، راه جدیدی جلو پایش گذاشته شد. امیر حالا هنرمندی بود که کوچکترین نقش و نگاری به وجدش میآورد و در خیالش گنجینهای از انواع طرحهای قالی داشت. او سال۸۷ به دانشگاه فنی یزد رفت؛ آن زمان هیچکدام از دانشگاههای مشهد، رشته طراحی فرش را نداشت.
به گفته خودش، بعضی وقتها راه زیادی را از یزد تا اردکان برای بهرهگرفتن از استادی که تعریفش را شنیده بود، طی میکرد. برای طیشدن خدمت سربازی وقفهای در کارش افتاد و پس از آن مدرک کارشناسی را در دانشگاه علمی و بازرگانی مشهد دریافت کرد.
او میگوید: پستی و بلندیها را مانند پیچوخم گل و بوتههای روی قالی پشت سر گذاشتم. شب و روز برای هدفم جنگیدم؛ اولش کسی من را نمیشناخت و جدی نمیگرفت. بعضی وقتها طرحی را اجرا میکردم که از آن استقبال نمیشد.
سال۹۱ اولینبار طرح مدادیام را به قیمت ۱۵۰هزار تومان به فروش رساندم که برایم خیلی شیرین بود. حرف یک استادم را همیشه به خاطر دارم و به گوش گرفتهام. وقتی برای دستمزد یک طرح با او صحبت میکردم، به من میگفت: «هیچوقت در کار هنری دنبال پول نباش؛ کارت را تمام و کمال انجام بده، آنوقت پول دنبالت میآید.» این حرف کمک زیادی به من کرد و الان نتیجهاش را میبینم.
به خاطر تعهد کاری، هیچ وقتی را هدر نمیدهد. بیشتر اوقات فراغتش را با قلم و کاغذ پرمیکند. آنقدر طرح میزند تا زمانیکه ایده قشنگی به ذهنش برسد یا در فضای مجازی دنبال ایدهپردازی و سبکهای جدید میرود.
امیر میگوید: طراحی فرش کار ظریفی است که بهشدت جای پیشرفت دارد؛ بااینحال نیروی کار در این زمینه خیلی کم شده و خیلی از افراد مستعد به اشتباه وارد بازارهای اشباع میشوند. بچههایی که ذوق هنری دارند و ایدهپرداز هستند، نباید سرکوب شوند. همچنین واردشدن به این حوزه به اجبار و بدون علاقه، اشتباه است. به نظر من، رشته طراحی فرش مناسب روحیه خانمهاست و جزو مشاغل خانگی به حساب میآید.
احمدی حاضر است به همه بانوان هممحلهای و حتی مشهدی که ذوق هنری دارند، طراحی فرش را بهرایگان بیاموزد؛ دورههای آموزش او یکماهه است و بعد از آن هم بازار کار هنرجویان را ضمانت میکند.
هنرمند محله رضاشهر توضیح میدهد: بعد از پایان دوره آموزشی هنرجویان در خانه مینشینند و به طراحی فرش میپردازند، یک هنر زیبا و باپرستیژ. قول میدهم از بسیاری از مشاغل کاذب درآمد بهتری دارد. همین الان یک گروه بیستنفری داریم که درکنار هم کار میکنیم. بسیاری از بانوانی که پیشتر نزد من کارآموزی میکردند، الان برای خودشان طراحان قابلی شدهاند و جدا کار میکنند.
امیر احمدی هنرکده فرش ایرانی را در محله میثاق راهاندازی کرده و همین دوسههفته پیش هم دستی به سر و روی آن کشیده است. میثاق یکی از محلات حاشیهای منطقه ۱۰ است که اهالی آن نیازمند کارآفرینی و اشتغال هستند. او بیان میکند: خیلی بالا و پایین کردم؛ زیرا هنرکده فرش، باید در جایی راهاندازی میشد که هم مردم هنرمندی داشته باشد و هم اینکه به این حرفه و کار نیاز داشته باشند و دل بدهند.
در محله میثاق تعداد زیادی از بانوان سرپرست خانوار هستند که برخی از آنها تحصیلات دانشگاهی هم دارند. خیلی از آنها سابقه قالیبافی در خانه پدران خود را دارند و با این هنر غریبه نیستند. از میان آنها حالا بیستنفر در هنرکده فرش ایرانی کار میکنند؛ آنها هم به خانواده خود میرسند و هم درآمدی از این حرفه کسب میکنند.
از امیر احمدی میپرسم که کدام نقش و طرح فرش سختتر است؛ نائین؟ تبریز یا...؟ او پاسخ میدهد: هیچکدام سخت یا راحت نیستند. مثل این است که از من بپرسید از کدام گُل خوشت میآید یا کدام گُل خوشبوتر است.
من همه طرحها را دوست دارم؛ چون نمایانگر فرهنگ خاص خود هستند. به نظرم بناهای تاریخی بوی خاص خود را دارند و من عاشق آن بو هستم. هر بار که طراحی میکنم، سعی میکنم آن بو و آن تصاویر را به خاطر بیاورم یا تجسم کنم. به نقش تبریز که فکر میکنم، مسجد کبود میآید به ذهنم یا بازار مظفریه. وقتی طراحی فرش مشهد در ذهنم باشد، خودم را در بارگاه امامرضا (ع) حس میکنم.
علاقه امیر به فرشهای دستباف ایرانی، من را متعجب میکند. گاهی فرشهای ایرانی در بعضی خانوادهها مورد کملطفی قرار میگیرد؛ گاهی از قالیچههای دستباف قدیمی که در گذشته بهراحتی دراختیار عدهای قرار گرفتهاست، بهعنوان پادری استفاده میشود! از او میپرسم در فرش دستباف ایرانی و طراحیاش چه چیزی دیده که او را تا این حد شیفته و بهقولمعروف، نمکگیر و سینهچاک هنر فرش کرده است.
او در جواب میگوید: طراحی فرش، رشته و هنری اصیل و ایرانی بود که حس ناسیونالیستی من را قلقلک میداد. از طرف دیگر، با واقعیاتی روبهرو شدم که هم متعجبم کرد و هم علاقهام را شدت بخشید.
یادم است یکی از چیزهایی که بهشکل عجیبی در شکلگیری این علاقه بیحدوحصر به فرش مؤثر بود، نقش فرشهای روستایی بود. برایم سؤال بود که چرا اروپاییها و آمریکاییها بیشتر از همه به فرشهای بافتهشده در روستا که طرحهای بدوی دارد، علاقه نشان میدهند.
وقتی شروع کردم به تحقیق، دیدم که چقدر این طرحها خاص و نمادین هستند. تماشای این واقعیتها، جدا از اینکه حس خوبی در من ایجاد و علاقهام را به فرش تقویت میکرد، باعث شد به این نتیجه برسم که این هنر، هنر ناب و بکر و اصیل مملکت خودمان است. کشورهای توسعهیافته هم به این ذهنیت رسیدهاند و در بسیاری از مکانهای خاص و مهم خارج از کشور مثل کاخسفید، فرش زیر پایشان، فرش بیجار، تبریز و اصفهان است.